چند روزپیش وقتی سر کلاس روانشناسی تجربی بودیم استاد بعد از ارائه ی درس نظری از بچه ها خواست به عنوان کار عملی چند تا آزمایش انجام بدیم....
اما متاسفانه نمیدونم چرا بعضی از ماها این جوریم؟
وقتی استاد از ما کار عملی میخواد انگار زمین و زمان رو رو سر بعضی از ماها خراب میکنند....
انقدر نوچ نوچ میکنیم که یکی ندونه خیال میکنه هیچ نیازی به این کار عملی ها نداریم و همه چیز بلدیم...
و یا شایدم هنوز نمیدونیم هدفمون از امدن به دانشگاه چیه؟
و یا شاید خیلی از دلایل دیگه که من ازشون بیخبرم...
آره میدونم سخت هست آدم بی در کی نیستم ...
اما اعتقاد دارم (به راحتی نرسید آنکه سختی نکشید)
بعضی از ماها انگار واژه ی مسئولیت رو از زندگیمون حذف کردیم....
ولی به اعتقاد من ما در هر جایگاهی که باشیم باید این سوال رو از خودمون بپرسیم که مسئولیت ما در قبال خودمون و دیگران چیه؟